بالأخره روزهاي خوب ما هم تموم شد و به بايگاني خاطراتمون پيوست. بالأخره اون قهر و آشتيها به پايان رسيد و همه با چشمهايي اشكبار و دلهايي پر از غم خداحافظي كرديم و هركس رفت به سويي. هنوز روز اول ورودم به مجموعه آشتي رو خيلي خوب به ياد دارم. روزي كه به دنياي جديدي قدم گذاشتم و شروع به كسب تجربههايي گرانبها كردم. روزها اومدن و رفتن و اين ميون خيليها جمعمون رو ترك كردن. و طبعا خيليها هم به دنياي خوبمون وارد شدن. اصلا اين رفت و آمدها هميشه بود و من شايد از معدود كساني بودم كه هميشه و هر روز بودم. و اين، جدايي رو براي من سختتر كرد. مشكله آدم چشمش رو به روي همه خاطرات خوب و بدش ببنده و از در بيرون بياد، و بدونه كه ديگه بازگشتي نيست. اين درست كه چندماه آخر خيلي بهم سخت گذشت و تحملش برام مشكل شده بود، اما حتي اين سختي و ناراحتي هم باز برام شيرين بود. و چه حيف كه آشتي تموم شد. و چه بد كه اون روزها به پايان رسيد. اصلا براي خودم باورپذير نبود اين پايان، اما وقتي لرزش اشك رو تو چشم بچهها ديدم، وقتي دستاشون رو براي خداحافظي اين بار هميشگي فشردم، مطمئن شدم كه آشتي به آخر خط رسيده. به انتها ...
پ . ن 1: آقاي رشيدپور، تمام شديم شبي، فقط به خاطر تو!
پ . ن 2: اميدوارم بچههاي آشتي فراموشم كنن.
پ . ن 3: جدا اميدوارم.
پ . ن 4: شايد بگيد اين چه رسمشه. آخه اونقدر بهشون بدي كردم كه كلا فراموشم كنن بهتره!!!
ولی چقد تو متن گذاشته بودیو من ندیده بودم، این همه مدت من کجا بودم؟!
وقت کردم می خونمشون
منم مثل شما هستم و به هر کس و هر جا و به خصوص آدمای دور و برم خیلی وابسته میشم و جدایی برام خیلی میشه
ولی شاید این دوری شروع یک موقعیت و موفقیت جدید براتون باشه
کامنت خصوصی دارید
اگه آموزش نمیدین دوباره براتون زحمت دارم
میشه قالب ما را بالاش را پر از گل کنید و عکس بچه ها را داخل گل بگذارید و رنگهای شاد داشته باشه؟؟؟
البته عجله ای نیست
هر وقت فرصت کردید
اگه یادم بدین دیگه اینقدر مزاحمتون نمیشم
توی این عکسی که گذاشتید خودتون کدومین؟
اصلا تو عکس هستید؟
خواهشا جوابم را بدین
این روزها خاطره شدنم مانده بود
که خاطره هم شدم
شایدباورت شود
شایدهم نه
امروزتنهایی را
درچشم هایش معنی کرده ام
بیاوببین وبخوان
نقطه سرخط...
خواهشا یا آموزش را شروع کنید یا تغییراتی در وبلاگ ما ایجاد کنید
از بس که من همیشه براتون زحمت دارم حتما اسم من را که میبینید کلی با خودتون غر میزنید؟؟؟ مگه نه؟؟؟؟ میدونم ولی چه کنیم دیگه ما هم توی این دنیای مجازی همه امیدمون شمایین
خوبی؟
خاطرات خوب و بدوشاد و غمگین داره.
ایشالا همیشه شاد باشی
منم آپم
امیدوارم این پایان یه شروع خوب و خواستنی برات همراه داشته باشه
هر چی فکر میکنم میبینم که انلاین شدن و آموزش گرفتن با وجود دانیال توی خونه ما غیر ممکنه چون اصلا نمیگذاره من کارم را انجام بدم
بعد از ظهرها هم که دیگه اصلا نمیتونم
اگه از خونه بزنم بیرون برای کلاسی و یا خریدی راحتم ولی توی خونه که هستم برای نوشتن و خواندن وبلاگ هم با مصیبت از دست دانیال انجام میدم چه برسه که بخوام چت هم کنم و اموزش ببینم
از همین طریق نوشتن و نامه نگاری مقدور نیست؟
من تا حدودی میدونم که باید چی کار کرد
اگه یه توضیح مختصر بدین بابک هم کمکم میکنه و یاد میگیرم
حالا به غیر از اینا من دلم یک قالب میخواد که بالاش پر از گل باشه و عکس بچه ها وسط گلها باشه و رنگهای شاد هم توش باشه
راستش توی دنیای مجازی با خیلی ها آشنا شدم که قالب هم بلدن درست کنن ولی در درجه اول خودم دوست دارم یاد بگیرم و در درجه دوم به هر کسی اعتماد ندارم که وارد وبلاگم بشن و خیلیها میان و شماره تلفن هاشون را اعتماد میکنن و برام میگذارن و خیلی حرفها مینویسند و بابک ازم خواسته که به کسی جز شما اعتماد نکنم
بازم شرمنده از این همه زحمت
راستی کارتون چی شد؟؟؟؟
توی عکس هم ننوشتید که حودتون کدومشون بودین؟؟؟؟
شما هم همیشه منو سورپرایز میکنید و تا ازتون چیزی میخوام سریع پیداتون میشه
مرسی مرسی مرسی
این جمعه درسا کوچولو با مامان و باباش (خانواده عطاران) منزل ما مهمونن
شما که خودتون را به ما نشان نمیدهید
توی عکس هم نگفتید که کدومین
رنگها هم توی زمینه صورتی و بنفش و رنگهای شاد دیگه
البته صورتی زیاده بیشترش بنفش باشه بهتره و کمترش صورتی
من به روزم و منتظر نظر شما.
موفق باشی.
یا علی