بالأخره المپیک 2008 هم با تمام ناکامیهایی که برای ما ایرانیا داشت تموم شد. و شاید باورتون نشه اگه بگم فک من هنوز آویزونه، اونم تا نزدیکیهای زانوم!!! دیروز که مراسم اختتامیه رو میدیدم نیمی از وجودم مملو از تحسین و نیم دیگه مملو از حسرت شد. من معتقدم تا سالها هیچ کشوری نمیتونه مراسم افتتاحیه و اختتامیه همچین رویداد بزرگی رو به این عظمت و شکوه برگزار کنه. جدا کار چینیها (که خود ما خیلی وقتها اونها رو با القابی مثل سوسکخور و چشمبادومی خطاب میکنیم و متهمشون میکنیم به کپی کردن از روی دست خودمون) فوق العاده بود. و تمام این زیبایی و یکدستی از یه چیز نشأت میگیره: نظم. مردم چین واقعا مردم نظمپذیری هستن و این عامل موفقیتشون تو خیلی از عرصههاست. و دیدن اون همه نظم بود که نیمه دوم وجودم رو از حسرت پر کرد. تو خبرها خوندم تو مدتی که المپیک تو شهر پکن برگزار میشده، تو خیابونهای این شهر یه خط ویژه راه انداخته بودن مخصوص کاروان ورزشکاران حاضر، و مردم این شهر به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی (حتی اگه ترافیکشون به کیلومتر برسه) وارد این خط نمیشن و ازش استفاده نمیکنن. همون موقع یاد همین خطوط ویژه اتوبوس واحد خودمون افتادم که با میله از راه اصلی جدا شده و 100 تا سرباز هم قدم به قدم باطوم به دست توش واستادن، و بازم ما خیلی شیک گازش رو میگیریم و خیلی راحت ازش عبور میکنیم و تازه، به راننده اتوبوسی که از مقابل داره میاد هم اعتراض میکنیم که چرا مثل وحشیا میمونه!!! نه، خدائیش غیر از اینه؟! بعد جالبش اینه که نصف ما که مراسم رو دیدیم، تو صحبتهامون اظهار فضل کرده و میگیم خاک تو سر ایران کنن که عرضه همچین کارهایی رو نداره. خب برادر من، خواهر من، خاک تو سر خود من که نظمپذیر نیستم، خاک تو سر من و امثال من که قانون حالیمون نمیشه و همهچیز رو فقط برای راحتی خودمون میخوایم! والا!!
خلاصه کلام (لاتیش میشه مخلص کلوم!) اینکه المپیک تموم شد، ما که جز طلای ساعی چیزی خوشحالمون نکرد و خنده رو لبمون نیاورد، حداقل بیایم یه درسی از این رویداد بزرگ بگیریم و از همین امروز تمرین منظم بودن و احترام گذاشتن به قانون رو تو برنامههامون بگنجونیم. مطمئن باشید ما ایرانیها اگه این یه مشکلمون رو حل کنیم، خیلی سریعتر از همین چین و ژاپن پلههای ترقی رو طی میکنیم و به کشوری پیشرفته تبدیل میشیم. بیاید منظم باشیم، خدا رو چی دیدی، شاید یه روز ما تو همین استادیوم 100 هزار نفری شاهد افتتاحیه المپیک باشیم.
پ . ن 1: شاید قسمت آخر حرفهام بیشتر به یه جوک خندهدار شبیه باشه، اما مطمئن باشید میتونیم عملیش کنیم.
پ . ن 2: خیلی خوشحال شدم که ساعی زد رو دست اون بوفالوی 200 کیلویی. مرتیکه هرچی خورده نـ...یده و فقط حجمش رو اضافه کرده.
پ . ن 3: اون دفعه که بوفالو مدال گرفت (البته با کمک ابوالفضل و اینا!) یه بابایی پیام داد: صحنه را دیدم!
پ . ن 4: ظاهرا این دفعه موقع مسابقه ساعی برقها نبوده تا صحنه را ببینن!
ما ایرانیها قانونمند نیستیم
همه از مدال ساعی خوشحال شدیم ولی قسمت مطلبت کمی خنده دار بود فکر کنم تو خواب المپیک تو ایران برگزار بشه!
با خودم 100 تا فکرای ناجور کردم و نگران بودم نکنه به خاطر بعضی چیزایی که مینویسید وبلاگتون را بستند.
امروز تلفنی با مامان درسا صحبت کردم و آدرذستون را ازش گرفتم و بعد متوجه شدم که آدرس را برام گذاشته بودید
بازم چند تا زحمت و توی کامنت بعدی نظرم را در مورد المپیک مینویسم
1- من نمیتونم از توی پیوندهای وبلاگ آدرس جدید شما را وارد کنم (اگه میشه خودتون درستش کنید و به منم یاد بدید که چی کار کردید)
وبلاگ ما مثل خونه ای میمونه که کلیدش را به یک دوست مطمئن هم دادی تا هر وقت اتفاقی افتاد خودش بره تو خونه
2- اگه توی نظرات وبلاگ ما نگاهی بیندازید تمام نظرات زیرش نوشته شده ( اولین باری که در اینجا مینویسم) یعنی نام پست جدید نوشته نمیشه
3-تعداد نظرات نوشته نمیشه
4- فقط وبلاگهای بلاگفا را میشه توی وبلاگهای دوستان گذاشت ؟ که هر وقت پست جدید میذارن متوجه بشم؟
ما هم مراسم را دیدیم که چقدر با شکوه و همه چیز با برنامه ریزی حساب شده و عالی بود
ولی کشور ما با این چیزا نظم نمیگیره و اگر یک عده از مردم نظم و قانون و همه چیز را رعایت کنند ولی اکثریت رعایت نمیکنند و این ملزم به اجرای یک قانون قوی و محکم است مثل بستن کمربند ایمنی که اگه قبلا کسی میبست همه مسخرش میکردن ولی الان اگر کسی نبنده مورد توجه و تمسخر دیگران قرار میگیرد
قانون هم اگر درست و محکم اجرا بشه و مردم را مجبور کنن که توی خیابان آشغال نریزند و ... همه چیز درست میشه
ولی لین کار به دست مردم انجام نمیشه مگر به دست دولت و اجبار
شما مثل عکسهای توی یاهو که کسی عکس نذاره به جاش تصویر یک شخص با یک علامت سئوال بزرگ برای ما شدید
خوشحال میشیم که یک عکس از خودتون برامون بزارین
اگر هم توی وبلاگ دوست ندارید برامون ایمیل کنید