Saturday 9 August 2008
آی روفقا!
آي روفقا! اين رسميش نبود. رسميش نبود با ما اينطور تا كونيد. رسميش نبود تا وقتي عيشقيتون كيشيد ما رو واس خوديتون نيگه داريد و بعدش مثي يه آشغال ما رو بيندازيد تو سلطي آشغالا. آي روفقا! رسميش نبود دونه‌دونه ما رو تنها بيذاريد، رسميش نبود ما رو فراموش كونيد، رسميش نبود دورمون بيزنيد! آي روفقا! اينصاف نبود كاراتون، بي‌معرفتي بود رفتاراتون، فول بود حركتا‌تون بي مولا. قرارمون اين نبود آخه. بي علي قسم قرارمون يه دوستي صاف ساده بود، يه ريفاقت بي‌دوز و كلك. قرار نبود تو روي ما بيخندين و پش سريمون حرف ياموفت بيگين. رسميش نبود اينجوري ما رو سرخورده عالم و آدم كونين. رسميش نبود ما رو از هرچي دوست و ريفيقه زده كونين. آي روفقا! ريفاقت رسم و رسوم داره به خدا. اينجوري الكيام نيس هركي سرشو پائين بيندازه و بياد وسطي گود و بيگه: ما ريفيقيم. ما رو شوما حيساب وا كرده بوديم. اما دس مريزاد. همه‌چي رو خيراب كردين. زدينيمون زيمين. حورمتي ريفاقتو بد شيكستين روفقا! تا وقتي با ما كاري داشتين و خيدمتي از دستاي چاكيريتون بر ميومد، ما عزيز بوديم و جامون بالا مجليسيتون بود، اما حالا چي شده كه جاي لوتي پوشتي دره؟ چي شد پس اون همي دوستي؟ چي شد پس اون مراماتون؟ نكونه كشك بود و ما ناخبر؟ نكونه ازمابهترون تو جيلدي ما رفتن و ما خبر نريم. ما كه از گول نازوكتر به روفقامون نگوفتيم. ما كه هرچي گوفتن رو توخمي چيشيمون گوذاشتيم و به ديده مينت قبول كرديم. پس اين كارا واس چيه؟ اگه از ما خسته شودين، خب بيگين، به مولا قسم ميذاريم ميريم يه جايي كه هيشكي نيشوني ازمون نداشتي باشه. ما خوديمونو گوم و گور مي‌كونيم واس خاطير شوما، فقط كافيه لب تر كونين. ديگه قايم موشك بازي نره كه. ديگه بي‌حورمتي و زشتي نره كه. ديگه دل شيكستن نره كه.
مخلص كلوم، ما كوچيكي همه روفقاييم. جونمونه و روفقامون. همه عيشقيمون اينه كه با روفقا بيگيم و بيخنديم، اما اگه روفقا جور ديگه بيخوان ...
ما چاكيريم. زت زياد.

پ . ن 1: بابت همدردياتون واسه رفتن مهدي ممنون. ايشالا هيچكدومتون داغ نبينين.
پ . ن 2: هنوز نتونستم سرپا واستم. هنوز تو چشمام اشكه، مهدي كاكو!
14 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام. خوشحالم که بهترید
شما وقتی نیستید خیلی بده
منکه دلم میگیره
فکر کنم مامان درسا هم همینطوره. دیگه تا بوده و هست همین بوده و ما باید همچنان بایستیم و با ناراحتی ها و مشکلات کنار بیایم

Anonymous Anonymous said...
دوباره سلام. بازم شما اومدین و گرفتار بی تجربگی و نا بلدی من شدید. ولی دارم سعی میکنم خودم یاد بگیرم
یک خواهشی داشتم تمام چیزایی که برام درست کردید عالیه و خیلی دوسشون دارم فقط خود قالب اصلی وبلاگ خط جدا کننده از مطالب قبلی نداره و همه چیز قاطی پاتی میشه. مثلا قالب خودتون پست جدید با خطی از قبلی جدا میشه ولی مال من اینطوری نیست

Anonymous Anonymous said...
سلام
جای شکرش باقیه آپ کردید با غصه حخوردن که چیزی عوض نمیشه ...

چه لهجه با مزه ای یاد فیلمهای قدیمی افتادم!

حوصله داشتید نگاهی به وبلاگ من بندازید

Anonymous Anonymous said...
سلام دوست عزیز. نمی دونی چقدر خوشحالم که تونستی با خودت کنار بیای . هرکسی یه روز به این د نیا میاد و یه روز می ره و باید که اینو بپذیریم و باهاش کنار بیائیم.
منم چندروزی به شدت عصبی و ... بودم . انقدر عصبی که گیر دادم به درساکوچولو که چرا رنگارو یاد نمی گیره و کلی ماجرای دیگه درست کردم طفلکی خاله هاش هزار جور کتاب و بازیهای آموزش رنگ براش خریدن تا بلکه نجاتش بدن و وقتی درسا بعد از یه بار گفتن و بازی کردن با کاشیهای رنگیش رنگ سبزو درست چید رو کارتاش نمی دونی چه حالی شدم انگار دوباره دنیارو بهم دادن انقدر خوشحال شدم که همه غصه های دیگه ام یادم رفت.
راستی قالب دنی ها خیلی قشنگ شده. کلی از دیدنش لذت بردم و یه کوچولو هم حسودیم شد. خیلی ممنون از زحمتی که کشیدی ولی راستش منم از اونا می خواماز اون مکعبه

Anonymous Anonymous said...
سلام آقا پسر
چطوری؟
اولآ معذرت که دیر اومدم.سفر بودم
دومآ اینقد خوشحالم که آپ کردی و دوباره برگشتی پیشمون
خدا دوستتو رحمت کنه.ولی بدون که تنها نیستی.یعنی تنهات نمیزیریم
درسته آقا مهدی واست نمیشیم.
ولی خوب همدم که میشیم
مواظب خودت باش
منم به زودی آپ میکنم
یادت نره بیای

Anonymous Anonymous said...
سلام. این ساعت قالب ما که خواب مونده
در مورد قالب و عکسی که گذاشتم و نوشتید که برش دارم ... آخه خیلی خوشگله ولی اگه خیلی خراب میکنه برش دارم
در مورد قالب هم که براتون نوشته بودم اگه امکانش هست خبرش را برام بنویسید

Anonymous Anonymous said...
سلام نوشته تاثیر گذاری بود
همیشه اونطوری که فکر می کنیم نیست
همیشه رو یکی یه حسابی باز می کنی که طرف رفیقته و دلت می خواد همه کار براش بکنی . حاضری جونتو بدی اما همه چیز یه طرفه است یه طرفه است چون بهت اعتماد نداره چون فکر می کنه داری بهش دروغ می گی چون .... گاهی منم دلم از دوستایی که دوسشون دارم میگیره آخه روی کارام جور دیگه ای برداشت می کنن به قول خودت الکی میان میون گود و میگن ما هم رفیقیم
رفیق دل میده واسه رفیقش اما کو رفیق. دیدیش سلام برسون
بهم سر بزن

Anonymous Anonymous said...
از بابت کارتونهای قدیمی بینهایت ممنونم

Anonymous Anonymous said...
پس چرا نمی یاااااااااااااای
گفتم که آپ میکنم
منتظرماااااااا

Anonymous Anonymous said...
پس چرا نمی یاااااااااااااای
گفتم که آپ میکنم
منتظرماااااااا

Anonymous Anonymous said...
قال خودم: ممد مرد خداست.
خيلي دمتتتتتتتتتتتتتت گرم خيلي باحالي
شرمندگي ما رو به خاطر دون بودنمون بپذير
كه هر وقت دستمون از همه جا كوتاه ميشه ميايم سراغت
وااااااي اگه تو نبودي چي مي شد؟؟؟!!!

Anonymous Anonymous said...
سلام

راستش ساعت ها به مانیتور خیره بودم ، مرگ تنها چیزیه که نمی تونم درکش کنم
نمی تونم هیچ وقت اینجور وقت ها حرف بزنم ....
امیدوارم روح دوستت همیشه تو آرامش باشه
ـــــــــــــــ
این پستت قشنگ اما اون قبلیه خیلی بهتر بود


تا بعد

Anonymous Anonymous said...
سلام . بابا شما کجایید؟؟؟؟؟
نمیگید همه نگرانتون میشن؟
وای خدای من شما نامه چارلی چاپلین به دخترش را خواندید؟
خیلی قشنگه
من قبلا کوتاه خوانده بودم ولی الان کاملش را توی وبلاگ گذاشتم
کاش همه پدرها این چنین فکر میکردن
البته پدر منم خیلی ماهن ولی مثل چارلی چاپلین نیستن

Anonymous Anonymous said...
تو مثل هیچکس ، مهربان بودی
تو مثل هیچکس ، خندان بودی
تو مثل هیچکس ، اما مثل همیشه زیبا بودی .
نمی دانم می شود که ...
.
.
سلام
ببخش یه مدت نبودم .
سعی میکنم از این پس بیشتر باشم. اگه بودنم تموم نشه !
به روزم ...
خنده هات از ته دل...گریه هات از سر شوق